نوجوان امیلی تورن بدن خالکوبی شده خود را به رخ می کشد، لئو دی به درون آن شیرجه می زند، زبانش تنگی او را کشف می کند. او متقابلاً متقابلاً عمل می کند، اشتیاق آنها افزایش می یابد. لئو عمیقاً فشار می آورد، گریه های آنها اکو می شود. او اوج گرمی را ارائه می دهد و امیلی را در سعادت رها می کند.