خواهر ناتنی میسی میدوز حافظه اش را از دست می دهد و نمی تواند برادر ناتنی اش را به یاد بیاورد. او به سمت او کشیده می شود و هوس لمس او را دارد. وقتی او سوار او می شود، ناله های او اتاق را پر می کند و میل او را به او ثابت می کند. این برخورد تابو و فتیش پر شده یک سواری وحشیانه است.